آیا شایسته است که عامل انحراف، عقب ماندگی بشر عاقل که قدرت انتخاب و تصمیم گیری دارد را مکاتب بشری یا ادیان بدانیم یا اینکه انسان‌ها می‌توانند مقصر بدبختی خود را مکاتب بشری یا ادیان الهی بدانند؟؟؟

طریقت انسان و تأثیر پذیری جهت ادامه حیات دنیوی یا فرآیند رشد او ابتدا بر دو مبنا (ژنتیک و محیط) است.

از ابتدای نوزادی بشر بیشتر حرکات او جهت یادگیری غریزی (ناخودآگاه) و به مرور زمان با تقلید بی‌کیفیت (تقلید بدون فکر) شروع می‌شود البته این تقلید در ذات بشر وجود دارد و جزیی از فرایند غریزی رشد او محسوب می‌شود تا صدا در آوردن، کلمه گفتن و سخن را بیاموزد و برای راه رفتن و سایر پتانسیل‌ها؛ همچنین همین روند را سپری نماید….
و این مرحله‌ی تکامل در روانشناسی رشد از تاثیرپذیری (ژنتیک و محیط) بر او یاد می شود .

در توسعه فردی و رشد شخصی از این مرحله‌ی شروع یادگیری به عنوان مرحله اول هضم تجربه نام گذاری شده است.
مراحل هضم تجربه و یادگیری بشرح ذیل است:
۱- کپی بی‌کیفیت یا کورکورانه
۲- کپی با کیفیت (تقلید درست)
۳- مهندسی معکوس
۴- بهبود مستمر

که این مراحل با توجه به مراحل رشد در انسان قابل مشاهده است.

با توجه به مسیر رشد و یادگیری کودک در این مرحله؛ فرصتی جهت بهره گیری والدین، آموزش و پرورش، مکاتب فکری و هر آیینی دیگر بوده و دین و مذهب نیز از آن مستثنی نیست.
لذا منطقی و ضروری است که کودک تحت سرپرستی خود را آموزش ایدئولوژی یا هر مکتب فکری خود دهد.

اما آیا کودک آموزش داده شده یا مکاتب فکری یا عقیدتی به او خورانده شده تا آخر عمر او را مطیع این خواسته‌ی عادت داده شده خواهد کرد یا خیر؟

جواب بالا را مکتب جدید روانشناسی گلاسر (تئوری انتخاب) یا قدرت اختیار و نظام پاداش و کیفر را در کتاب‌های ادیان داریم.

انسان دارای مغز متفکر و قدرت اراده (خلاقانه و نقادانه) این توانایی را خواهد داشت که به تعبیری این آموزش خورانده شده به او را دور بزند و نپذیرد و این بر هیچ کس پوشیده نیست…
اوست که اگر بخواهد بدنبال حقیقت باشد صلاح انتخاب را خواهد داشت که راه یا روش فکری جدید را با توجه به دریافت خود بپذیرد یا اینکه قدرت تشخیص دارد که راه پدران را برگزیند یا خیر ….

و اینگونه اتفاق می‌افتد؛ به مرور زمان و با توجه به رشد عقلی کودک در دوران نوجوانی این خود فرد است که با انتخاب هویت خود نرم نرم مستقل برای خود راه و روشی را دنبال خواهد کرد که به تشخیص خود درست یا در جهت منافع مادی یا غیر مادی‌اش باشد.

در نتیجه نمی توان آنچه بعضی از نویسندگان روشنفکر ادعا دارند؛ مکاتب بشری یا ادیان را عامل انحراف، جهالت یا عقب ماندگی بشری بدانیم بلکه این خود انسان است که با اختیار و عقل خود انتخاب می‌کند کدام راه را ادامه دهد و هیچ انسانی نمی‌تواند شانه از بار مسولیت توانایی اراده و اختیار خالی کند لذا هیچ توجیهی جهت اثبات بی‌گناهی خود نخواهد داشت و تنها خود مسوول عملکرد خود خواهد بود چنانچه نظام حقوقی (دادگاه، زندان و …) بر همین اساس در زندگی بشر شکل گرفته است و هر انسانی از هر آیینی خواه ناخواه جهت قانون‌مندی آن را در جامع بشری لازم می‌داند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *