صعود به قله ی دماوند (دیو سپید) با غلبه بر محدودیتهای ذهنی و جسمی قسمت ۳ پایانی

 

اراده و انگیزه ی تیم برای صعود به قله باورنکردنی بود با اینکه تحت فشار کم اکسیژنی و شاهد به هم خوردن حال تعدادی از همنوردان بودیم اما از خواسته ی صعود افراد کم نگردید، حتی نفوذ گاز گوگرد در گلوی مان نزدیک به قله خللی در اراده مان به وجود نیاورد.
سرمای چندین درجه زیر صفر حوالی قله را فراموش کرده بودیم و فقط به صعود نهایی می اندیشیدیم و مسیر را با هر سختی ادامه می‌دادیم .
بالاخره پس از نه ساعت تلاش کوه‌پیمایی ساعت حدود ۱۳ ظهر همه با هم با فاصله ی کم به قله رسیدیم صدای فریاد و شادی و شکرگزاری همنوردان فضای خلوت قله را در بر گرفته بود.
در این لحظات فراموش نشدنی همه‌ی همنوردان با شادی و شعف، دشواری‌های مسیر را فراموش کرده بودند و در حال شادی و عکس گرفتن بودند .
این هدفی بود که بعضی از همنوردان از سال قبل و بعضی دیگر از چندین سال قبل و همنوردانی هم بودند که طی چند برنامه ی کوهنوردی در همین سال جاری به این مهم دست یافتند و شاید تا چندماه پیش فکر صعود به دماوند هم به این زودی به ذهنشان خطور نکرده بود .
اما این مهم محقق گشته بود و یکی از اهداف بلند کوهنوردان شهرستان بود که زیر پای کوهنوردان و بر بلندای آن با افتخار ایستاده بودند.

از موارد گفتنی تقدیم صعود بود از طرف همنورد تهرانی به سیل زدگان اخیر کشور که طی دقایقی صحبت و ضبط کلیپ ایشان صورت گرفت .
شاید یکی از انگیزه ی صعود این کوهنورد با تحمل سختیهایی که کشید؛ بعد از دوبار صعود ناموفق این بار موفق به صعود شده بود همین بود ….
در نگاهی دیگر احساس شادی در بین همه ی همنوردان آنقدر زیاد بود که بیشترشان فراموش کردند در چشم اندازهای دیگر قله (قسمت آتشفشانی و گوسفند یخ زده و ضلع های دیگر) نیز بازدیدی داشته باشند و زمان نیز به سرعت سپری گشته و ساعت نزدیک چهارده را نشان می داد که دیگر جای هیچ گونه تعلل و ماندن در قله نبود و بایستی قانون ساعت ۱۴ در قله، آن هم در بلندترین قله ی خاورمیانه را رعایت می‌کردیم.

قانون ساعت ۲ می گوید که قبل از ساعت ۲ ظهر یا ۱۴ ظهر بایستی قله را ترک کرده و فرود را شروع کرده باشیم چون بعد از ساعت ۲ وزش باد شدید، رعد و برق و خرابی هوا را معمولاً در قله های بلند شاهد خواهیم بود. که ماندن در قله حکم مرگ را دارد.

خداروشکر مدیر فنی آگاه و پر تجربه، آهنگ برگشت را قبل از ساعت ۲ نواخته بود و بعد از ساعت ۲ تیم صعود در سرازیری فرود قرار داشت و در حال وداع و خداحافظی با قله بودیم.
فرود و سرازیری هم دشواری خاص خود را دارد و معمولا تعدادی از همنوردان بعضی مواقع دچار زانو درد کهنه می شوند و کسانی دیگر نیز اگر کفش مناسب کوهنوردی نداشته باشند سر انگشتان پا و ناخن های شان تحت فشار قرار می‌گیرد که سبب آسیب به پا و ناخن ها می شود .
با همه‌ی این دشواری های موجود موفقیت صعود انگیزه و توان استقامتی بدن همنوردان را قوت بخشیده بود.
نکته قابل ذکر در ارتفاعات بالا ؛
اکثر همنوردان و کوهنوردان به دلیل کمبود اکسیژن دچار بی اشتهایی می شوند و حتی میل به خوردن صبحانه یا غذا را از دست می دهند‌‌.
این حالات بی اشتهایی در چندین تجربه صعود در اغلب کوهنوردان قابل مشاهده است ، لذا در اکثر کوله ها معمولا غذای روز صعود دست نخورده تا پایان فرود باقی می ماند .
تنها آب، شربت،نوشیدنی ورزشی ،آجیل و میوه ی خشک است که بایستی جبران سوخت و ساز شدید روز صعود را بنماید.

معمولا سرعت فرود نسبت به صعود تا یک و نیم برابر بیشتر می شود ، اغلب اتفاقات ناخوشایند و صدمات در فرود رخ می‌دهد لذا تاکید می‌شود در هنگام فرود آرامش و تمرکز بیشتری به خرج داده شود .

خستگی و تحلیل رفتن بدن پس از صعودی سنگین در فرود، خود را نشان می‌دهد.
به هم خوردن تعادل و تنظیمات بدنی در سیستم گوارشی ، فشار خون و قند خون در ارتفاعات سبب سرگیجه، تهوع و ضعف عمومی بدن خواهد شد و این عارضه در همنورد مهمان تهرانی همراه گروه نمایان بود و این همنورد شرایط جسمی و مزاجی خوبی نداشت و شاید اگر همت و حمایت بعضی از همنوردان تیم مانند آقای بازماندگان، منفرد و جعفری و ….نبود اتفاقات بدتری در انتظار این همنورد بود .
همنوردان مسولیت پذیر تیم تا لحظات آخر رسیدن به بارگاه سوم همنورد تهرانی را تنها نگذاشته و او را با همه‌ی دشواری ها به بارگاه سوم رساندند .
نزدیک به غروب ساعت حوالی ۸ شب پس از ۱۵ ساعت کوهنوردی (۹ ساعت صعود و ۶ ساعت فرود) کاملا خسته و بی‌رمق به بارگاه سوم رسیدیم لذا خداوند را بابت صعود و فرودی سالم بارها شکر کردیم.

همنوردان بسیار خسته نماز مغرب و عشا را خوانده یا نخوانده ؛ شام سوپ یا لقمه نانی خورده یا نخورده ساعت اولیه شب به خوابی سنگین و عمیق در چادر هایشان خزیدند.

صبحگاه روز بعد از صعود، اکثراً سنگین از خواب بلند شدیم و خستگی روز صعود را با تمام وجود هنوز حس می‌کردیم همچنین عوارض آن را به دوش می کشیدیم.

چهارشنبه ۱۸ مردادماه روز فرود نهایی به پای کوه (گوسفند سرا )و پایان کوهنوردی بود.
پس از خوردن مختصر صبحانه و جمع و جور کردن وسایل و برچیدن چادر، کوله ی بزرگ و سایر را در گونی جای داده به محل بارانداز قاطران انتقال دادیم ساعت حدود ۱۳ ظهر فرود را آغاز کردیم.
هوای آن روز دارای ابری متراکم در پایین دست بارگاه سوم بر روی گوسفند سرا و پایین تر نوید بارندگی را می داد.
اکثر همنوردان مجهز، لباس گرم و بارانی خود را پوشیده بودند.
به مرور که پایین می‌رفتیم به ابر نزدیک‌تر و صدای غرش و رگبار رعد و برق را در بالادست کوه می‌شنیدیم.
در نیمه راه باران نم نم نیز شروع گردید و باعث خوشحالی چندین برابر همنوردان گشت .
در چنین حال و هوایی دیگر خستگی را فراموش کرده بودیم و برای لذت بردن بیشتر از این هوای بارانی آهسته تر حرکت می‌کردیم و ترجیح دادیم در فرود تعلل داشته باشیم.
آنقدر باران لذت بخش بود که همه‌ی همنوردان احساس تفریح را داشتند و شعر “باز باران با ترانه ” از دوران دبستان را می‌خواندند .
گروه کوهنوردان شهرستان خمیر در روز پایانی سرمست از بارش باران و راه رفتن در میان ابرها پس از ۵ ساعت فرود ساعت ۱۸ عصر به گوسفندسرا( بارگاه دوم) رسیدیم آنجا پس از تحویل بار از قاطران و اجاره ی چندین ماشین به طرف قرارگاه فدراسیون کوهنوردی در پلور رهسپار شدیم در قرارگاه نیز برنامه ی یک شب استراحت در خوابگاه و روز بعد روز حرکت با قطار به سلامتی همه ی همنوردان به طرف هرمزگان بود.

1 دیدگاه در “صعود به قله ی دماوند (دیو سپید) با غلبه بر محدودیتهای ذهنی و جسمی قسمت ۳ پایانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *