شفای ذهن و جسم قسمت دوم

تا چه اندازه توانمندی جسمی خودمان را قبول داریم و چقدر بر روی عزت نفس خود کار کرده ایم؟

بهتره با یک مثال ساده موضوع را روشن کنیم یک معتاد آشغال جمع کن را در نظر می گیریم و خصوصیات او را بیان می کنیم
بدلیل اعتیاد و عدم توانایی در ترک مواد مخدر احتمالا هیچ کسی از او حمایت نمی کند ،ممکن است پناهگاه یا کلبه ی حداقلی هم نداشته باشد ،شاید چندین هفته یا بعضی چندماه هم حمام نکنند ، پوشش حداقلی نداشته شاید به ماه آن را عوض نکند،
نه تنها غذایی ندارد بلکه غذای او احتمالا پس مانده های آشغال دیگران باشد، حتی ممکن است شب و روز نیز خواب نداشته باشد و کمبود ها و محدودیت های دیگر…
و در یک کلام از لحاظ بهداشتی در حد زیر صفر قرار دارد.
با همه ی این وجود و این همه شرایط نابسامان و ناهنجاری که دارد پس بایستی انواع مرض ها را داشته باشد و قاعدتا عمر آن ها نیز باید کوتاه باشد یا حداقل با این وضعیت از کرونا، دیگر ، گریزی نمی تواند داشته باشد ..

آیا با همه این محدودیت ها و طبق قاعده شدت همه گیری کرونا آیا آنها درگیر شده اند؟ یا بیماریشان از ما بیشتر و عمرشان از ما کوتاه تر است؟! اغلب ما می دانیم که نه!؟ اما چرا؟!
این حکایت موارد ذیل را نشان می دهد :
ما انسان ها اگر به موارد کمبود ها و نداشته ها تمرکز نکنیم بدنمان مقاومت و دوام زیادی داشته و راههای کنار آمدن و دفع بیماری را با حداقل یا بدون امکانات خواهد یافت.
وقتی انسان کامل از حمایت توجه و کمک دیگران مایوس می شود بالاجبار کسی را برای توجه و ترحم نداشته؛ نیاز روانی او به توجه، کم یا حذف شده و به بیماری، کمتر تمرکز کرده و کسی را برای تکرار” من مریضم “و “فلان درد را دارم” نخواهد داشت.
چنین فردی تنها با یک هدف آن هم تامین نیاز مواد مخدر بدن خود تلاش خواهد کرد و با همان هدف نیز به زندگی نکبت بار خود ادامه داده و اگر به همین منوال انتخاب و اراده ای درستی انجام ندهد تا زمان تقدیر پایان عمرش همان خواهد بود.
درست است که با فلاکت زندگی می کند اما ظاهر قضیه درگیر بیماری و درد جسمی نشان نداده و دائم در کوچه و خیابان به حالتی سالم در حال پرسه زدن است
این مطالب به ما یادآوری می کند که همه ی انسان ها موجودی توانمند و با ظرفیتی بالقوه هستند که ضعف، سستی ، ناتوانی و ناامیدی او تنها بدلیل باور محدود و ذهن فقیری است که خود در اثر محیط و انتخاب اشتباه خود دچار آن گردیده است.
پس مدیریت، کنترل و راه های دست یابی به سلامتی روحی و جسمی نیز برایش دشوار نخواهد بود و خارج از توان او نیست.
در افراد معتاد به مرور زمان بالاجبار نیازِتوجه در آنها کمرنگ شده اگر درد، ناراحتی جسمی یا روحی هم داشته باشند؛ نزد این و آن تکرار نمی کنند لذا همین عدم تکرار گفتار در مورد بیماری به بهبودی و کمرنگی بیماری شان می انجامد و بدون امکانات بهداشتی تا تقدیر عمرشان بدون دوا، دکتر و بیماری در حال تکاپو هستند.
(و دلیل فیزیکی مصون ماندن آنها در تقابل مستقیم با میکروبها و ویروس ها نیز اجازه مانور یافتن سیستم دفاعی و ایمنی بدن و ساخت پادتن ضد آن و ایمن شدن طبیعی بدنشان می باشد و این عکس آن چیزی است که انسانهای بسیاری حتی با حبس شدن در خانه و قرنطینه نیز دچار بیماری ویروسی و مسری می گردند )البته مد نظر ما قسمت روانی بیماری بود…

در نتیجه ما افراد متوسط جامعه که دیگر ،ناتوان تر و ضعیف تر از قشر معتاد نیستیم که نتوانیم قدرت و توانمندی خود را پیدا نکنیم …
پس می توان با کمتر توجه کردن به بیماری با قدرت نیروی اراده و ذهنِ روانی قوی بر بسیاری از علائم بیماری فایق گردید و ضعف و ‌ناتوانی را تا حدود زیادی مرتفع کرد .
براستی که امروزه بیشتر ناراحتی جسمی ما منشایی روانی دارد .
و بیشتر روانشناسان نیز تاکید به این موضوع دارند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *