انرژی مثبت و انرژی منفی

 گزیده ای از کتاب نگرش من و چالش های برتری نوشته شیخ محمد بن راشد

فصل نهم

سطح رهبر، رییس و فرمانده با سطح روحیه ی کارمندان و پیروان آنان سنجیده می شود. سپاهیان فقط با سلاح و غذا نمی توانند پیروزی را به دست آورند، بلکه به وسیله  ی روحیه‌شان پیروز می‌شوند و یا شکست می خورند؛ بدین ترتیب ، هرگاه روحیه کارمندان بالا باشد،  به نگرش رهبر پاسخ مثبت می دهند، اهداف او را محقق می سازند و بر خط او حرکت می کنند و هرگاه روحیه ی آنان پایین بیایید، نباید کسی جز خود را سرزنش کند زیرا سرزنش فقط بر خود او وارد است.

انرژی منفی

ما در سرآغاز سده ای نو، هزاره ای نو و مفاهیمی نو هستیم

وظیفه حکومت ها احیای نوآوری است؛ خوار کردن، خنگ دانستن و پیوسته پرخاش کردن، نوآوری را می کشد.

فردی که گرسنه، ترسان و یا شکست خورده است، چگونه نوآوری کند؟

شهروند در هم شکسته‌ای که نمی‌تواند هیچ هدفی از اهدافش را برآورده کند؛ شهروندی که نمی‌تواند رویای چیزی را ببیند،  زیرا چون هنگام بامداد چشم خود را بر بدبختی‌هایی که پیرامونش است، باز کند آن رویا برایش دردناک می شود.

شما رویای جوان را می کشید، آن گاه نوآوری و برتری را از او انتظار دارید؟

جوان در چنین وضع غمباری طبیعی است که بدبین و شکست خورده باشد.

کسی که چیزی ندارد، چیزی از دست نمی دهد برای همین است که جوانان به چیزی رغبت ندارند.

لازم است که مشکلات را از هم جدا کنیم و بکوشیم تا عامل هر مشکلی را بفهمیم، سپس به هر عاملی، جداگانه بپردازیم و برای هر مشکلی راه حلی بگذاریم.

برخی در جوامع ما رفتارهایی دارند که گه گاه فهم آن ها آسان نیست. هنگامی که حیات و زنده بودن، خود به معنای انرژی مثبت است، آیا انرژی منفی معنای عکس نمی دهد؟

وقتی پذیرفتیم که زنده بودن، ارزش این را دارد که رنج و زجر زندگی را تحمل کنیم، آیا ضرورتا نمی پذیریم که باید تمام انرژیِ مثبتِ خود سنگینی زندگی را هدف قرار بدهیم و بکوشیم تا از آن چیزی بسازیم یا دست کم درد و رنج آن را کم کنیم؟ برخی به زندگی به صورت مثبت نگاه می کنند و همه‌ی آن چه را که در آن هست، مثبت و زیبا می بیند و برخی به صورت منفی به آن نگاه می کنند و همه ی آن چه در آن هست منفی و زشت می بینند. عجبا!  شاید زیبایی و زشتی در نگریستن است، نه در چیزی که به آن می نگریم.

دگرگون سازی

از رسالت های رهبر موفق برای برآورده کردن نگرش خود و اهدافش، دستیابی به مدیران است، اما تا زمانی که وی در صفوف کارمندانش به دنبال فعالان نوآور و مثبت گرای خوش بین به زندگی و آینده نباشد، این رسالت کامل نمی شود. حتی می توان گفت تا زمانی که وی در میان کارمندانش به دنبال شکست خورده ها، رنجیده خاطرها، افسردگان و خستگان نگردد و برای روشن کردن آتش خاموش آنان نکوشد و آنان را از دست درونشان نجات ندهد و اوضاع و شرایطی راکه در آغاز، سبب از دست دادن و سقوط روحیه و بدبینی تنبلی آنان شده، تغییر ندهد، رسالت خود را کامل نکرده است.

در ادارات و وزارت خانه ها کارمندانی را پیدا می‌کردم که ناکامی و شکست بر توانشان چیره شده و زندگی روزمره اداری، آنان در خود پیچیده و انرژی منفی، آنان را غرق کرده و ابتکار و نوآوری، از عقل آنان رخت بربسته بود. تنها رشته ای که آنها را به کار پیوند می دهد همین دفتری است که در آن می نشیند و حقوقی است که آخر ماه دریافت می کنند.

هنگامی که خورشید طلوع می کند، به سرکارشان می روند و چون ساعات کار اداری تمام می شود، به خانه هایشان بر می گردند؛ … برای این که چنین وضعی ممکن است سالیان بی حاصلی ادامه یابد که نه تولیدی در آن باشد نه تحولی و و جود این افراد و عدمشان در سرکار یکسان باشد.

وظیفه رهبران این است که به صاحبان انرژی منفی اجازه ندهند که در شرایط دل آزردگی، روزمرگی و بوروکراسی بمانند؛ حتی بعضی وقت ها باید در آنان احساس مسولیت و رغبت به کار رابه وجود آورد و چه به بسا شرایطی پیش بیاید که مجبور شود تغیراتی ریشه ای انجام دهند.

از کلام حکیمان است که « آرزو، رویای شخص بیدار و تسلی دل محروم است.»

دگرگون کردن با آرزو به دست نمی آید. رهبری که می نشیند و آرزو می کند که تحولی پیش آید، رهبری شکست خورده است.

اصل، در جهان امروز دگرگون کردن است و استثنا، ثبات و بی حرکتی است، زیرا ثبات به معنای در خود فرو رفتن و رقابت نکردن است. ما برای تقویت روح رقابت خواستار جهانی شدن هستیم زیرا جهانی شدن نشانی طبیعی از نشانههای حیات است از این رو چاره ای نداریم جز این که خود را با قدرت های خرید هماهنگ سازیم …

زمانی که ضرورت دگرگون کردن را باور کردیم، تا حدی می توانیم حط مشی حرکت به سمت آن را ترسیم کنیم و می توانیم اولویت های دگرگونی کردن را برگزینیم اگر نپذیریم، هرگز پیش روی ما گزینه ای نخواهد بود زیرا جهان، دگرگون کردن را بر ما تحیمل خواهد کرد.

اگر ما سرعتی را که مناسب حالمان است، انتخاب نکنیم، بی شک جهان، سرعتی را که مناسب حال خودش است، بر ما تحمیل خواهد کرد.

رهبر و رهبری

خداوند در امارات بر ما منت گذاشته و به ما رهبری داده که به پروردگارش و سپس به ملتش ایمان دارد و خیر و پیشرفت و شکوفایی را برای آن ملت می خواهد. این رهبر نمیخواهد که جوانان تنها در رویا، آینده خود را ببینند، بلکه می‌خواهد به آنان در تحقق رویایشان کمک کند. جوان ما با آن مشکلاتی روبرو نیست که جوانان عربی در دیگر دولت ها روبرو هستد. پس بدبینی و منفی گرایی چرا؟

ما دستاوردهای زیادی داشته ایم، بنابراین برای چه تنها از چیزهایی صحبت کنیم که هنوز انجام نداده‌ایم؟ آیا این منفی گرایی نیست؟ آیا مانند آن فردی نیستیم که روی یک هواپیمایی که تاخیر داشته، انگشت گذاشته و صد هواپیما را که در وقت مقرر به مقصد رسیده اند، نادیده می گیرد؟ ای مردم! « امید به خیر داشته باشید، تا آن را بیابید» کشور به لطف خداوند آباد است مشکلی ندارد. دستاوردها فراوان است و موفقیتی که انتظارش را می کشیم، بزرگتر از موفقتی است که داشته ایم، بنابراین باید با هم کار کنیم باید خوش‌بین باشیم، باید فضای مثبت در جامعه خود رواج دهیم، باید عزلت و انزوا را برای عاشقان آن بگذاریم و خود به جلو حرکت کنیم. ترویج روح مثبت گرایی در مردم و تقویت انرژی مثبت در جامعه با سخن گفتن محقق نمی شود، بلکه با کار، پروژه، تجربه موفقیت، سپردن  مسولیت به جوانان ساختن آنان در تولید و فراگیر کردن خیر محقق می شود اگر کار نباشد هرگز خیری نخواهد بود. خیر کشور در عقل فرزندان آن کشور و در اعتماد به خودشان و به کشورشان و توانمندی هایشان است.

تشویق محرک برتری انسان و باعث فعال کردن انرژی مثبت آنان است قدرتی است که محرک عمل، مکمل گام های نخستین و مولد نوآوری است.

محروم سازی، انرژی منفی، کسالت و خستگی حالات روانی هستند که انسان با کار، تولید، بهسازی، توانمندی ها و انرژی ها آنها را از خود می راند، از رسالت های رییس است که از طریق توجه مستمر و تشویق و ترغیب همیشگی نسبت به کارمند، او را به حفظ سلامت روانی اش کمک کند. هنگامی که ما از انرژی منفی رها می شویم، مهمترین چیزی که لازم است انجام دهیم، این است که اجازه ندهیم دوباره آن انرژی منفی برگردد، پس ما در باغچه ی نفس، به گل ها توجه می کنیم و علف های هرز و خزه ها را از ریشه می کنیم. برای تحقق این هدف، چندین راه وجود دارد که مهم‌ترین آنها موفقیت است. موفقیت بدون داشتن یک انرژی مثبت محقق نمی شود و اگر محقق شود، منبعی برای اعتماد به نفس و میل به بهسازی و برتری یابی می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *