فصل چهارم : مدیریت
گزیده ای از کتاب نگرش من و چالش های برتری نوشته محمد بن راشد حاکم دبی مترجم دکتر مسلم زمانی
یک بار یکی از برادران پیشنهاد کرد همایشی را که مخصوص برنامه تحولِ سیستم مدیریت دولتی دبی بود به سبب اوضاع سختی که امت عربی در آن به سر می برد و نیز به سبب تجاوز بر برادران فلسطینیمان به تعویق بیاندازیم از عواطف و احساسات وطن دوستانه و انسان دوستانه او قدردانی کردم، ولی به او گفتم که همین اوضاع، اهمیت برگزاری این همایش را بیشتر میکند و لازم است که ما آن را در وقت تعیین شدهی خود برگزار کنیم. از پاسخ من تعجب کرد و پرسید: چرا؟ ناچار به او توضیح دادم که چگونه او تاکنون نفهمیده که ضعف مدیریت، بارزترین عامل اوضاع کنونی عرب است؟
از روزی که دنیای پیرامون خود را شناختم، این امت همواره در سر چند راهی بوده و یا در اوضاعی بحرانی به سر می برده، یا تجاوز دشمن به آن ادامه داشته و یا جنگ، آن را در گیر خود کرده بوده است. از این رو می گویم: لا حول ولا قوه الا باللّه.
درمان این دردها، فشرده شدن صفوف و کنار گذاشتن اختلاف جانبی و نادیده گرفتن امور کوچکی است که میان ما جدایی می افکند نه سخت کوشی برای تفرقه افکنی.
روزی این جنگ ها به پایان می رسد…
بحران امت عربی، امروز نه بحران مادی، نه بحران نیروی انسانی، نه بحران اخلاق، نه بحران زمین نه بحران درآمد است؛ همه ی این ها به لطف خداوند وجود دارد؛ …
بحران ما بحران مدیریت است.
اگر مدیریت، خوب بود، بی شک سیاست، اقتصاد، آموزش و… نیز خوب بود.
اگر سیستم مدیریتی و مفاهیم مدیریتی در همه ی سطوحش متحول نشود، ما پیوسته در سر جای خود خواهیم ماند و در یک جا ماندن، کوتاه ترین راه استمرار عقب ماندگی است.
مدیریت خوب به مدیری خوب نیاز دارد.
مدیریت، آیات نازل شده بدون تغییر خدواند نیست، بلکه علمی مستقل است.
چه بسا مدیریت راهکارهای گوناگون برای اموری گوناگون ارایه کند، ولی در سیاست، اقتصاد و… باید تنها یک فرایند را دنبال کند هدف نهایی گزینش تصمیمهای مناسب است.
کوشش های مدیریتی باید در راستای آن اهداف و نیز در راستای خدمت برای کسانی باشد که این برنامه برآی آنها تدوین شده است و تا این کار صورت نگیرد، مدیریت نمی تواند حتی خودش را اداره کند و در این صورت به پدیده تشریفات رسمی، به هدر دادن فرصتها، وقتها و نیروها و منابع درآمدی تبدیل شود آنگاه با هم زمزمه خواهیم کرد که: لا حول ولا قوه الا باللّه.
تجربه ما در امارات به ما یاد داد که فرق میان حکومت موفق و ناموفق که گاه همان است که اولی دشواریها را از سر راه مردمش بر میدارد و دومی بر سر راه مردمش قرار میدهد.
مدیریت و رهبری
ابن خلدون می گوید:« بدان که خیر و صلاح ملت در کنار سلطان، در ذات او و یا در جسم او از زیبایی یا بانمک بودن چهره، یا بزرگی هیکل یا وسعت علم، یا زیبایی خط و یا تیزهوشی او نیست، بلکه خیر و صلاح آنان در کنار او به خاطر ارتباط داشتن سلطان با آنان است.»
این امر، از رهبر میخواهد که با پایین دستان به ملایمت رفتار نماید و درباره معاش آنان و چرخش امور زندگی آنان بیاندیشد و بر او مسلم شود که ادارهی مسوول انجام این ماموریت، وظایف خود را به بهترین شکل انجام داده یا نه؛ زیرا شکست آن اداره در انجام این ماموریت، شکست اوست و ضعف خدمت رسانی آن اداره، تضعیف جایگاه اوست، زیرا عواقب این نارساییها بر عهده اوست.
به سبب اشتراک در مسؤلیتها، نمی توان مرز دقیقی میان رهبری و مدیریت اداری ترسیم کرد؛ چرا که رهبر به مثابهی مدیر نخست کشور است، ولی برخی کارشناسان در حوزهی مدیریت نوین و رهبری و برخی پژوهشگران در این زمینه فرق هایی اساسی میان رهبر و مدیر قایل شده اند و صفاتی را ذکر کردهاند که رهبری را از مدیریت اداری متمایز میسازد. به برخی از آنها در زیر اشاره میکنم
? رهبر، ملت را رهبری میکند، ولی مدیر مجموعهی خود را.
?رهبر، امور ملت را اداره میکند، حال آنکه مدیر امور جاری را.
? رهبر خوب، مورد اعتماد مردم است از این رو، مردم هنگامی که پایان راهی را که رهبر، برای آنان در نظر گرفته میبینند، پشت سر او حرکت میکنند، ولی مدیر اداری حتما باید راه جلو را به مجموعهی خود نشان دهد.
? مرجع نهایی برای رهبر، مردم و وجدان خود او است، ولی مرجع نهایی برای مدیر آیین نامهها و قوانین اداری است.
اگر مدیریت، صورت کلی برنامه را بداند، باید بهترین راهی را که میتواند ادارهی او را با برنامه هماهنگ کند، در پیش گیرد و اهدافِ روشنِ اجراپذیزی را که خودش آن را در درون برنامه تعریف کرده به آن پایبند است، طراحی و تنظیم کند.
برآوردن اهداف، نیاز به همکاری همگان دارد…
بیشتر اهداف، مرحله ای است بنابراین مدیریت اداری باید این اهداف را پیوسته بررسی کند…
بیشتر اهداف برای دستیابی به شکل دلخواه، نیاز به کوشش های متمرکز دارد….
شایستگی اداری
خداوند متعال می فرماید:
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ«یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر او را به کار گیر که بی گمان بهترین کسی است (که می توانی) به کار بگیری، او توانمند و درستکار است.»
قوی درستکار در روزگار ما همان کارمندِ برتر موفق، توانای فعال، متعهد امانت دار و دارای رفتار و کردار ستوده است.
وی کارمندی است که رییس ها، مدیران سازمان ها، صاحبان شرکت ها و کارفرمایان در پی او می گردند.
امانت داری راه موفقیت است؛
مدیریت الگوست؛ اگر مدیریت مسیر درستی را پیمود، کارمندان نیز از وی پیروی می کنند حتی همکار فاسد خود را پیش از آن که مدیریت او را بیرون اندازد، از خود دور می کنند، اما اگر مدیریت فاسد شد، فسادش تمام اداره را فرا خواهد گرفت.
مدیریت رسالتی معین دارد و آن خدمت خالصانه به مردم است.
نگرشهای رهبر تنها یک نگرش اقتصادی و توسعه ای نیست، بلکه نگرش اجتماعی ـ اخلاقی است که در آن، توسعه به همراه اخلاق به کمال می رسد.
اصلاحات اداری
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
«خداوند بلند مرتبه دوست دارد که هر گاه کسی از شما کاری انجام داد، آن را در کمال استواری انجام دهد.»
از کسی که با صراحت حرف دلش را بی هیچ ترس، رودربایستی و یا تعارفی می زند، خوشم می آید. اگر کسانی نزد رهبر بیایند و بگویند آن چه در خصوص فلان مسئله انجام دادی، خوب بود، در حالی که در دل، نظر دیگری دارند، رهبر کی می تواند به اشتباهات خود پی ببرد؟
ما دست اندر کاران رهبری آموخته ایم که روی حرف های که از زبان شخص ساده ای می شنویم نیز حساب کنیم.
یکی از خویشان من همیشه با صراحت با من صحبت می کند. یک روز به من گفت که برخی از کارمندان وقت زیادی را در پیگیری برنامه های تحول اداری دبی صرف می کنند نوعی وقت کشی است…
خواستم پاسخی به او بدهم، ولی در آن وقت این کار نکردم، ولی در یک جلسه عمومی آن مورد را شرح دادم.
رهبر نگرش و هدفی دارد، او راهی را که در آن حرکت می کند، می شناسد و در این راه نوآوری می کند و نمی تواند در آن درنگ کند و یا مسافت راه را کوتاه کند، زیرا معنای این کار، کوتاه کردن هدف است. وقتی که ما در موضوعی مهم مانند تحول اداری می گذرانیم، وقت کشی نیست، بلکه گامی آغازین برای رسیدن به اهدافی بزرگتر و نگرشی روشن تر است.
وقتی به کسانی که در چنین دیدار های حاضر می شوند می گویم که از حضور در میانشان خوشحالم، کاملا به این گفته باور دارم.
ما در امارات دوست داریم کارهایی را که انجام می دهیم خوب و محکم انجام دهیم. دیدار ها فرصتی است تا بحث و گفتگو کنیم و نکات ضعف و قوت خود را بسنجیم.
اگر از سوی کسی احساس تشویق کنم، آن را از او پنهان نمی کنم و بر خود لازم می دانم که فورا علت را بداند….
دوست دارم که صبحت هایم با مردم و صحبت های آنان با من صریح و روشن باشد. نقد پذیرم زیرا نقد گاهی ما را به راه مستقیم رهنمون می سازد…
آسان سازی و دشوار سازی
گهگاه بهترین راه ها ساده ترین آنهاست.
راه ساده ای برای برون رفت رییس اداره از تنگنایی که برای خود درست کرده، وجود دارد و آن واگذاری اختیارات است.
یکی از شرایط، قانع کردن رؤسای ادارات به پذیرش اصل واگذاری اختیارات، عقیده ی استوار مدیر به این اصل و عمل کردن به آن است، ولی مدیران، همیشه برای واگذاری بخشی از این اختیارات به کارمندان (در هر رتبه ای باشند) تنگ نظری و بخل از خود نشان می دهند.
این مدیران باید بدانند واگذاری به معنای کناره گیری از اختیارات نیست، بلکه این امر، روشی انسانی است که به آنان امکان می دهد تا برای تحول، نوآوری، مدیریت…. وقت بیشتری اختصاص دهند؛
مخالفان این اصل، اسیر عادت، ترس، شک و طرفدار تقلید های کهنه اداری هستند این تقلید ها از میان برنده ی نوآوری، مخالف بالا بردن پیوسته سطح تولید و خدمت رسانی بهتر است.
مدیریت برای اینکه مولد باشد، چاره ای ندارد جز این که اصول مدیریت نوین و معیارهای تحول اداری را در اقتصاد نوین به کار ببندد..
وقت میگذرد، عقربههای ساعت میچرخند، دنیا میدود و هرگز احدی به انتظار ما نمیماند. ما نمیتوانیم به رقیبمان بگوییم صبر کنید تا ما در خودمان و کارمان تحول ایجاد کنیم.
ما نمیتوانیم اکنون درنگ کنیم.
اگر آهوانی باشیم و در جای خود بایستیم، شیران ما را خواهند خورد، و اگر شیرانی باشیم و در جای خود بایستیم، از گرسنگی خواهیم مرد!
آیا در نزد شما جایگزینی غیر از این دو وجود دارد؟