سالی دگر گذشت و رمضانی دیگر آمد جهت بازگشت و دگرگونی شخصی ….
درسالی که گذشت چقدر به همان اندازه که از امکانات و رفاه بیشتری خودمان را تجهیز کردیم . برنامه زندگی و هدف روشنتری برای خود به تصویر کشیدیم؟ تفکر و تمرکز و تصویر سازی موفقیت و باورسازی مثبت از کارهای سختی است که تعداد اندکی از افراد به آن روی خواهند آورد، یادگیری مداوم و ایجاد مسیر عصبی آن از دشوارترین کارهای است که بشر می تواند با انتخاب آن سرنوشتی موفق برای خود رقم بزند.
اینکه ما سعی کنیم روزمره نباشیم و هر روز چیز جدیدی یاد بگیریم مستلزم آمادگی ذهنی و در مرحله اول بهبود رابطه با خود است. سالی که گذشت تا چه اندازه توانستیم با تمرکز بر روی خودمان وقت بیشتری جهت اصلاح و بهبود شخصی و شخصیتی گام برداریم؟
تا چه اندازه توانستیم سه ورودی ذهنی خود (اسباب ارتباطی- افراد و محیط ) را تحت کنترل خودمان درآوریم و دزدان وقت خود را دستگیر نماییم؟
تا چه اندازه از سه منابع انسانی خود ( مغز – زمان – انرژِی ) بهتر در جهت پیشرفت ، یادگیری و مسیر موفق ارتباطی خود استفاده ببریم؟
سه قسمت مغز خود ( مغز خزنده – مغز پستاندار- مغز منطق) جهت فرار یا دفاع ، کنترل احساسات و عقلانیت تا چه اندازه حفظ کردیم و از قسمت چپ مغز منطق با راست تخیل و تجسم مغز چقدر به نسبت استفاده بردیم؟
برای ارتباط سه گانه اصلی خود چه اقدامی برداشتیم؟
- چقدر با خود خلوت کردیم که جهت خودسازی برنامه داشته باشیم و تا چه اندازه در این راه پیش رفتیم؟ آیا حسی داشتیم که با ما بگوید زمان آن رسیده که به طرف خالق هستی بخش قدم برداریم و در بسیاری از عملکردهایمان دست به اصلاح زده و با فراغت خاطر در ارتباط با مبدا و اصل خلقت و فلسفه وجودی چاره اندیشی کرده و آنرا در راس برنامه خود بگنجانیم؟
- برای ارتباط با همنوعان و سایر انسان های نزدیک به خود چه برنامه ای اجرا کردیم و تا چه حدود موفق شدیم که دامنه ارتباطات انسانی خود فارغ از ذهنیات منفی ( پیش داوری- قضاوت – شکایت – انتقاد- حسادت – انتقام – خودخواهی – کنترل – وابستگی) گسترش دهیم.
- در همه موارد فوق تا چه اندازه با خود رو راست بودیم آیا تنها به نمایشی نزذ انظار دیگران کوشیدیم که خود را مصلح و صالح نشان دهیم یا اینکه نه بطور واقعی با واقعیت درمانی شخصی به روانشناسی درون خود رجوع کرده و حرف و حدیث دیگران برایمان اهمیت نداشت و یا خود ارزشی و عزت نفس به اصلاح ساختاری خود اهمیت دادیم؟
از خودم شروع می کنم نسبت به یک سال قبل تغییرات خوبی را در خودم مشاهده می کنم .
- مطالعه کردن برایم مانند غذا خوردن تا حدودی ضروری به نظر می آید.
- ترکیب مطالعه و نوشتن به درک، یادگیری، و کسب تجارب جدید می افزاید.
- امروز دیگر روزمرگی برایم خستگی می آورد و اگر یک روز بدون برنامه عمل کنم احساس می کنم بایستی روزهای دیگر جبران نمایم .
- سعی می کنم تمرکز روزانه را دوبار در روز انجام دهم اولی هنگام طلوع آفتاب توام با شکرگزاری و دومی در غروب آفتاب بازخورد همراه با استغفار.
- ارتباط و دنیای ارتباطات انسانی از جمله اهدافی برایم گشته که می خواهم بیشتر از چالش های آن به ادراک برسم و ابتدا به صورت کاربردی برایم خودم و سپس برای دیگران مهارتی نمایم.
- از اینکه قضاوت و حرف های دیگران بر من کمتر تاثیر می گذارد خوشحالم چون عزت نفس اولیه را به دست آورده ام و مقدمه اعتماد به نفس خوبی برایم مهیا گشته است.
- باور بندگی کردن و قانونمندی به نظام هستی را تقویت نموده ام و مداومت برآن چاشنی راهم گشته است.
- دیگر مثل قبل راحت نمی رنجم، راحت قضاوت نمی کنم. حس کینه و انزجار و ملامت و تلافی را خاموش نموده ام.
- و در نهایت بیشتر به فروتنی و اعتماد و رهایی می اندیشم.