صعود به قلهی دماوند (دیو سپید) با غلبه بر محدودیتهای ذهنی و جسمی
صبح یکشنبه قبل از طلوع آفتاب پس از خوابی راحت و آرامش بخش در کوهستان در گوسفند سرا (بارگاه دوم) از چادر برخاستیم.
چشمانداز قلهی دماوند در احاطهی انبوه ابر قرار داشت که از سمت غرب به قله تشکیل و به طرف شرق در حرکت بود و پس از عبور از قله در جهت شرق ابرها محو میشدند و پی در پی تشکیل ابر در غرب قله و محو شدن ابر در شرق قله ادامه داشت.
در کوهستان چند ساعت خواب اندک کافی است که سرحال صبح قبل از طلوع آفتاب برخیزیم و هیچ عملی بهتر از نماز و عبودیت رحمان انگیزهبخش و روحیه ساز نخواهد بود.
پس از صرف صبحانه و جمع کردن چادر و جا دادن کولهی بزرگ و مواد غذایی در گونی جهت تحویل به قاطران باربر، کولهی سبکی از آب و اقلامی دیگر از تنقلات و سایر بر دوش نهاده با پوشیدن کفش کوهنوردی و گتر، همچنین در دست داشتن باتومها آمادهی شروع کوهنوردی به طرف بارگاه سوم بودیم.
این مسیر کوهپیمایی از ارتفاع ۳۰۰۰ متر شروع و تا ارتفاع ۴۲۰۰ (بارگاه سوم )ادامه خواهد داشت.
بارگاه سوم در نیمههای بلندای قله پر از برپایی چادرهای رنگارنگِ همنوردان از بارگاه دوم نمایان بود و بی صبرانه منتظر همنوردانی از جنوب و منطقه ی صفر ارتفاعی را می کشید.
در مسیر رفت کوهنوردانِ بسیار در حال فرود بودند که خارجیان زیادی در بین آنها به چشم میخورد و در حال تخلیه بارگاه سوم بودند و این برای ما که میگفتن در بارگاه سوم جایی برای کمپ زدن وجود ندارد خوشحال کننده بود.
صعود به ارتفاعات بلند برای ساکنینی که در ارتفاع سطح دریای آزاد زندگی میکنند دشوار و طاقت فرسا خواهد بود و بایستی جهت سازگاری سیستم گردش خون با کمیِ اکسیژن زمان بیشتر را به هم هوایی اختصاص داد تا بدن بتواند با شرایط پایین بودن فشار هوا و کمبود اکسیژن به تولید گلبول قرمز بیشتر پرداخته با محیط جدید سازگاری یابد.
در ارتفاعات دماوند نسبت به سطح دریای آزاد (سواحل خلیج فارس) اکسیژن تا یک دوم (نصف) کاهش دارد و این شرایط جدیدی برای بدن ساکنان این مناطق میباشد.
تیم منتخب شهرستان و کاندید فتح قله با گامهای محکم و استوار به صورت خطی هماهنگ با سرقدمی کوتاه استاد شروج مسیر پاکوب به بارگاه سوم را مقتدرانه، سرحال با روحیه و انگیزهی فراوان درنوردیدند و ظرف بیشتر از ۵ ساعت در محل بارگاه سوم حاضر گشتیم.
البته قاطرهای حمل بار این مسیر را حداکثر ۲ تا ۳ساعت طی نمودند و بارها را در قسمت بار انداز تخلیه کرده بودند.
برنامه این بود که دو شب قبل از صعود و یک شب بعد از صعود در همین مکان (بارگاه سوم) جهت استراحت کمپ مان برپا باشد.
دربارگاه سوم سرویس بهداشتی آقایان و خانمها جدا ساخته شده است که تابلو ساخت آن توسط یک شرکت خصوصی در سال ۱۳۹۵ نشان میداد همچنین خوابگاه عمومی و خصوصی نیز جهت اجارهی شب مانی وجود دارد که بایستی از قبل اینترنتی رزرو کرد.
این نقطه از لحاظ دید تقریباً مابین پای کوهِ دماوند ( گوسفندسرا) و قله دیده می شود.
تا قله حدود ۱۴۰۰ متر ارتفاع پایینتر و تا گوسفندسرا در پایین دست حدود ۱۲۰۰ متر بالاتر قرار داشتیم.
تاکنون در چنین ارتفاعی کمپ نزده و شب را نخوابیده بودیم و این اولین تجربه گروه بود.
دو شب ماندن در این ارتفاع جهت هم هوایی و عادیتر شدن شرایط جسمی با کمبود اکسیژن طبق برنامهی قبلی جهت هم هوایی مناسب بود و بسیار ضروری جهت صعود موفق و کم دردسر لازم مینمود.
شب اول خسته از کوهپیمایی، ساعت ۱۱ شب اکثرا به خواب رفتیم اما صدای باد و سرمای خشن کوهستان مرتب باعث بیداریمان میشد.
باد سرد با ضربههایی که به چادر وارد میکرد مجال خواب یکنواخت از کوهنوردان را میگرفت، تا ۵ صبح در چادر بودیم و بارها بین خواب و بیداری قرار داشتیم و ۵ صبح نیز خواب از چشمانمان رخت بربسته بود.
روز دوشنبه ۱۷ مردادماه در ارتفاع ۴ هزار و ۲۰۰ متری دماوند زودتر از شهرها و روستاهای دامنهی دماوند که در پایین دست زیر ابرها محو بود و دیده نمیشدند روشنایی انرژی بخش خورشیدصبحگاهی را تجربه کردیم.
برنامه امروز کوهپیمایی تا ارتفاع ۴۸۰۰ متر در امتداد مسیر صعود به قله بود تا هم هوایی لازم صورت گیرد.
بنابر برنامهریزی سرپرست گروه و مسئول فنی ساعت ۹ کوهپیمایی در مسیر قله را شروع کردیم و تا ارتفاع ۴ هزار و ۷۰۰ متر ادامه دادیم و با تعدادی از همنوردان سردرد و سرگیجه ی حاصل از ارتفاع زدگی را نیز تجربه نمودیم.
نظر مدیر فنی تیم آقای شروج صعود تا همین ارتفاع بیشتر لازم نبود تا از خستگی همنوردان برای صعود روز بعد جلوگیری شود و تا ساعت ۱۳ همهی همنوردان به بارگاه سوم بازگشتیم از موارد گفتنی دیگر حضور دو همنورد با سابقهی کمتر از چند ماه حضور با گروه بودند که کوهنوردی رسمی را از اردیبهشت ماه۱۴۰۱ شروع کرده بودند و اکنون خود را برای صعود به دماوند مانند سایرین با تجربه رسانده بودند.
این دونفر آقای کنعانیان از گوین و آقای جعفری از روییدر بودند….
روز قبل از صعود با سردردهایی که در ارتفاع ۴ هزار و ۷۰۰ متری دچار آن شدیم و نشانهی ارتفاع زدگی بود تا حدودی استرسِ صعود نکردن به قله، ذهن اکثر همنوردان را فراگرفته بود اما زمانی که رهایی و سپردن صعود به خداوند را به یاد آوردیم و توکل و امید به خدا را به خود در این شرایط خاص گوشزد نمودیم روحیه و انگیزهمان را دوچندان یافتیم، آنگاه استرس و افکار منفی را به فراموشی سپردیم و تنها به تصویر سازی صعود اندیشیدیم.
اکثر همنوردان حاضر در بارگاه سوم را در حالی خواهی دید که بیشتر اوقات نگاهشان خیره به سمت قله ی دماوند می باشد که در روز یا روزهای آینده چگونه صعود خواهند کرد و یا اینکه روز قبل صعود کرده و سختیهای روز قبل را در حال مرور کردن هستند.
بعد از غروب کولهی حملهی صعود خود را با ۲ لیتر آب در کمل بگ و دو بطریِ نیم لیتری معجون آبلیمو – نمک و آبلیمو – عسل را آماده در کوله جا داریم، نان محلی آغشته به کرهی بادام زمینی با نان دیگر با کره بادام زمینی آغشته به شیرهی خرما صبحانه یا غذای روز صعودمان بود ۳کیسه پلاستیکی زیپ دار؛ یکی ترکیب میوه خشک زردآلو و قیسی و دیگر تنقلات و آجیل( بادام زمینی، بادام هندی، فندق و….و کیسهی دیگر میگوی خشک توشه و چاشنی راه مان بود و پانچو بارانی نیز به کوله حمله اضافه کردیم.
لباس گرم، دستکش، کلاه، بادگیر، گِتر، کفش کوهنوردی و سایر پوشیدنیهایی بود که مسلح به این ابزار سحرگاهان جهت صعود بایستی در بر میکردیم یا به دست می گرفتیم.
شام سبک گرم سوپ شوربا کاپیتان با همنورد پرانگیزه مان آقای آزمایش در چادر در شامگاه قبل از صعود لذیذ و لذت بخش بود.
استارت شروع صعود ساعت ۲ بامداد سهشنبه ۱۸ مرداد ماه بود اما در آن سرمای زیر صفر تیم صعود ساعت ۴ بامداد آمادهی حرکت به طرف قله گردید.
پالسهای منفی و چالشهای روز قبل از صعود همنوردان یکی از مسائل زیر بود:
– بی خوابی بعضی از همنوردان در چند شب گذشته در کوهستان
– یبوست و روان نبودن سیستم گوارشی بعضی از همنوردان -پا درد یا درد عضوی از بدن بعضی از همنوردان
– دردهای عضلانی و استخوانی کهنهی بعضی از همنوردان
-وجود ضعف و نقصهای عمومی و احتمال دشواری تصاعدی صعود
…..
اما همهی این چالشها مانعی برای عدم صعود همنوردانی که مصمم و پرانگیزه خواهان صعود بودند نگردید.
تنها چند نفر از همنوردان که به دلایل خاصی قصد صعود نداشتند و یا انگیزهی قوی برای صعود نداشتن و تعدادشان هم به ۱۰ درصد کل تیم نمیرسید اقدام به صعود نکردند و بقیه همه آماده صعود بودند.
سرقدم و مدیرفنی تیم استاد مسعود شروج از کنگ
– امداد و عقب دار آقای ابراهیم بازماندگان خمیری (ابراهیم یحیی) از روییدر
-عکاسان آقای مصطفی منفرد از کنگ و خانم سرو باقرزاده از روییدر
– بهداشت و مراقبت های پزشکی خانم ریحانه دربه از روییدر
– طب سنتی آقای عثمان جعفری از روییدر
-سرپرست آقای عارف رحمی از پل -خمیر
-مدیر برنامه خانم ماجده بوکان از کنگ
هر کدام از این عزیزان با همکاری سایر فعالین همنورد بیشترین همکاری و حس نوعدوستی را به نمایش میگذاشتند و هر لحظه آمادگی گذشت و ایثار را داشتند.
همنوردی جوان از مهرآباد تهران نیز که از یک گروه سه نفره خود به دلایلی عقب مانده بود همراه تیم ما که سرقدم با مراعات بی نظیر همنوردان پیش میرفت تصمیم به صعود گرفتن داشت.
تیم صعود تا ارتفاع ۵۰۰۰ متری دماوند به خوبی و باکمترین نقص همراه با چالش های معمولی صعود پیش میرفت.
اما از آن به بعد تحت کاهش فشار هوا و کاهش اکسیژن تا حدود زیادی اکثراً حالت ارتفاع زدگی خفیف را تجربه کردیم از جمله خودم که کم خونیام مزید بر علت موضوع بود.
از ارتفاع ۵۲۰۰ به بعد (از آبشار یخی ) تا قله که بو و گاز گوگرد حالت تنفسی را ۱۰ چندان دشوار مینمود و سرفه های ممتد همنوردان از نشانههای آن بود.
گاهی نیز همنوردانی بودند که حالشون به وخامت گذاشت و همنوردان دیگر با معجون آبلیمو و نمک یا آبلیمو و عسل یا کپسول اکسیژن به دادشان میرسیدیم. خدا را شکر دوباره نفسی تازه و ادامه مبارزه برای صعود وجود داشت.
هیچ یک از همنوردان به سبب همت والا و ایثار همنورران دیگر تنها نماندند.
از جمله همنورد جوان تهرانی که در کل حال مساعدی نداشت اما ارادهی قوی و انگیزه بالایی برای صعود داشت.
از جمله موارد گفتنی تجربه و سرقدم بسیار کوتاه استاد شروج در همهی ناملایمات کمک بزرگی برای همنوردان جهت صعود بود ….
ادامه دارد ..
هیئت کوهنوردی شهرستان خمیر
گزارش: محمدنور امین فر